تغییر ...
اکثر کسایی که میان اینجا و متن مینویسن گرایش و علاقه به نوشتنو توو خودشون دیدن حتی از سنین پایین تر ، وقتی یه پسر دبیرستانی بودم مینوشتم و یه دوست و رفیق پایه داشتم به اسم "دفتر" که هنوزم دارمش و بنظرم نباید دست کسی بیفته چون خیلی چیزا رو تووش نوشتمو و البته بیشتر نوشتهها از جنس درد و دل کردنه ، وقتی به عقب تر برمیگردم متوجه گذر پلکانی از وضعیت خودم میشم که میشه اسمشو گذاشت " تغییر " . وقتی سال ۸۷ با بلاگفا آشنا شدم دیگه اوون دفترو و بستم و تمام این نوشتهها رو یا توو گوشی داشتم یا توو سرور بلاگفا ... از اخرین باری که اوون دفتر و باز کردم سالها میگذره ...دوستای خیلی خوبی از بلاگفاداشتم و دارم که حتما سرنوشتشون هم واسم مهم بوده و پیگیر حالشون بودم ...اینکه از کاغذ اومدیم توو این ماس ماسکای الکترونیکی و همه چی مجازی شده یکم ترسناک هم هست .فقط کافیه تصور کنید مثل این فیلمای تخیلی یه بدافزار همه یهاردای سرورها رو بترکونه و اونوقت بشیریت میمونه و مغزای معتاد به تکنولوژی و دستای خالی از کتاب و نسخهی کاغذی ...وضعیت هر چی که بشه ، یه چیز ثابته اونم اینه که هیچ کدوم از لحظههایی که قبلا داشتیم دیگه تکرار نمیشه ، پس هیچ وقت نباید از تغییرات ترسید چون جزوی از سرنوشتمونه چه بخوایم چه نخوایم ... آینده نابودگره ، نابودگره تمام حال و احوالاتمون ...
بازدید : 588
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 2:43